برای اپوزیسیون ایرانی، دوران معاصر از دههی بیست شمسی آغاز میشود، چرا که مسائل پیش از این دهه دیری است به پشت پهنهی خاطرات زنده لغزیدهاند و نقش عملی و فرهنگی کمتری دارند. شکل گیری سه نسل، در عبور از دو چرخش جامعهشناختی، که موضوع بحث ما هستند، در این دوران رخ دادهاند
چرخش جامعهشناختی را من دارای شناسههای زیر میدانم:
تبدّل نسلی : یعنی نسلی میرود و نسل دیگری میآید، تغییر فرهنگ سیاسی، گسترش تفاهم ارتباطی
و نشستن تفکر باز و گشوده بجای تفکر بستهی تشکیلاتی. یعنی برجسته شدن تفاهم برونگروهی نسبت به روابط درونگروهی و سست شدن اتوریتهی حزبی. با توجه به شناسههای یاد شده، یکبار در آغاز دههی چهل شمسی و بار دیگر در پایان دههی هشتاد شمسی، با چرخش جامعهشناختی روبرو هستیم. اما در دههی بیست شمسی، و نیز در انقلاب 57 تا سه دههی پس از آن، با وجود تغییرات مهم اجتماعی نمیتوان از چرخش جامعهشناختی سخن گفت.