زمان، وقتی که به سرعت حرکت میکند میایستد. برعکس آن هم درست است. برای این که زمان را متوقف کنیم به سرعت آن میافزاییم. این تجربهی یک شاعر است که ساعات دراز را در کالبد دقایقی کوتاه و گذرا صرف سرودن شعر میکند. و همین برخورد با زمان را نیز آدم با خواندن «سال مرگ ریکاردو رِیش» اثر «ساراماگو» تجربه میکند. وقتی زمان به کندی میگذرد «موج سنگین و چسبناکی است که کش میآید، تودهای از شیشهی مذاب است که تلالو ذراتِ سطحاش، چشم را مینوازد و توجه آدم را به خود جلب میکند، در حالی که در عمقاش هستهی سرخ و دلهره آوری میدرخشد» وقتی که زمان به کندی میگذرد.
«سالِ مرگ ریکاردو رِیش» مانند کوهی است که سنگهایش به ابر مانندهاند. صعود از آنها خستهات نمیکند، به قله که میرسی تعیین کنندهترین لحظههای قرن بیستم را زیر گامهایت میبینی: در آلمان، چهل و هفتمین سالروز تولد پیشوا را جشن میگیرند و به فاصلهی چند ماه در پرتغال، چهل و هفتمین سال تولد دیکتاتور سالازار، «پدر همهی ملت» جشن گرفته میشود. هیتلر از سی و سه هزار سرباز سان میبیند، فرناندو پسوآ، یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان اروپا، جان میسپرد، نیروهای انگلیس در پورت سعید پیاده میشوند و فرانکو اعلام میکند که تاخیر او در تصرف مادرید بخاطر جلوگیری از کشتار زنان و کودکان است. به گفتهی ساراماگو، فرانکو، برعکس «هرُود»، صبر میکند بچهها بزرگ شوند.
«سالِ مرگ ریکاردو رِیش» مانند کوهی است که سنگهایش به ابر مانندهاند. صعود از آنها خستهات نمیکند، به قله که میرسی تعیین کنندهترین لحظههای قرن بیستم را زیر گامهایت میبینی: در آلمان، چهل و هفتمین سالروز تولد پیشوا را جشن میگیرند و به فاصلهی چند ماه در پرتغال، چهل و هفتمین سال تولد دیکتاتور سالازار، «پدر همهی ملت» جشن گرفته میشود. هیتلر از سی و سه هزار سرباز سان میبیند، فرناندو پسوآ، یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان اروپا، جان میسپرد، نیروهای انگلیس در پورت سعید پیاده میشوند و فرانکو اعلام میکند که تاخیر او در تصرف مادرید بخاطر جلوگیری از کشتار زنان و کودکان است. به گفتهی ساراماگو، فرانکو، برعکس «هرُود»، صبر میکند بچهها بزرگ شوند.