۱۳۹۰/۱۱/۶

ژانر دیگر رمان سیاسی

زمان، وقتی که به سرعت حرکت می‌کند می‌ایستد. برعکس آن هم درست است. برای این که زمان را متوقف کنیم به سرعت آن می‌افزاییم. این تجربه‌ی یک شاعر است که ساعات دراز را در کالبد دقایقی کوتاه و گذرا صرف سرودن شعر می‌کند. و همین برخورد با زمان را نیز آدم با خواندن «سال مرگ ریکاردو رِیش» اثر «ساراماگو» تجربه می‌کند. وقتی زمان به کندی می‌گذرد «موج سنگین و چسبناکی است که کش می‌آید، توده‌ای از شیشه‌ی مذاب است که تلالو ذراتِ سطح‌اش، چشم را می‌نوازد و توجه آدم را به خود جلب می‌کند، در حالی که در عمق‌اش هسته‌ی سرخ و دلهره آوری می‌درخشد» وقتی که زمان به کندی می‌گذرد.
«سالِ مرگ ریکاردو رِیش» مانند کوهی است که سنگ‌هایش به ابر ماننده‌اند. صعود از آن‌ها خسته‌ات نمی‌کند، به قله که می‌رسی تعیین کننده‌ترین لحظه‌‌های قرن بیستم را زیر گام‌هایت می‌بینی: در آلمان، چهل و هفتمین سالروز تولد پیشوا را جشن می‌گیرند و به فاصله‌ی چند ماه در پرتغال، چهل و هفتمین سال تولد دیکتاتور سالازار، «پدر همه‌ی ملت» جشن گرفته می‌شود. هیتلر از سی و سه هزار سرباز سان می‌بیند، فرناندو پسوآ، یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان اروپا، جان می‌سپرد، نیروهای انگلیس در پورت سعید پیاده می‌شوند و فرانکو اعلام می‌کند که تاخیر او در تصرف مادرید بخاطر جلوگیری از کشتار زنان و کودکان است. به گفته‌ی ساراماگو، فرانکو، برعکس «هرُود»، صبر می‌کند بچه‌ها بزرگ شوند.

۱۳۹۰/۱۰/۱۸

جشن «بُز» ها در ایران - سیری در رمان «سورِ بز» اثر بارگاس یوسا

رمان سور بز حاوی کنتراست تکان دهنده ای است که بین دو دوران تروخیسم در دومنکین و دوران پسا تروخیسم در آن کشور به چشم می‌خورد، پهنه ی اصلی رویدادها اما به دوران تروخیو اختصاص دارد. تروخیو که به او ژنرالیسیمو یا ابر قدرت بزرگ یا چیزی معادل امام می‌گویند، در میان مخالفانش،اما، به نام «بز» شهرت دارد.

۱۳۹۰/۱۰/۱۱

«نام من سرخ» - نقدی بر رمان اورهان پاموک


به تصادف، خواندن رمان را در ترکیه به پایان رساندم؛ هم‌زمان با مشاهده‌ی رشد احترام برانگیز تفاهم در میان گروه‌بندی‌های اجتماعی، و وفاقی عملی که میان خاستگاه‌های فکری و فرهنگی و اعتقادی آن‌ها بوجود آمده است، همان تفاهمی که «پاموک» آن را باز می‌تاباند و رویدادهای رمان را به طرف آن حرکت می‌دهد.
خواندن این رمان و سفر به ترکیه آگاهی به ابعاد ستمی که حاکمیت دینی به جامعه‌ی ایرانی روا داشته است  را عینی‌ترمی‌کند. حضور سه میلیون آلمانی در ترکیه و اعزام سرمایه‌ها در رشته‌های گوناگون اقتصادی به این کشور نشان دهنده‌ی اطمینانی است که جهان به ترکیه پیدا کرده است. از یک بقال ترک پرسیدم وضع اقتصاد چگونه است؟ گفت: الحمدالله بهتر از قبل است. پرسیدم اردوغان را چطور می‌بینی؟ گفت: خوب است، هرچند عالی نیست. گفتم: ولی بهتر از حاکمان ایران است. گفت هزار بار!
تعادل و میانه‌روی در این اظهار نظر بازتاب رشد تفاهم اجتماعی در جامعه‌ی ترکیه است. جامعه‌ای که بنیادگرایی اسلامی در آن بی‌زمینه شده است. برای همین است که بر چهره‌ها شادیِ را می‌بینی و در رسانه‌ها تنوع. و مطبوعات در انتقال فرهنگ اجتماعی آزادند.
راهنمای گروه مسافرتی به مسافران آلمانی می‌گفت: ترکیه یک دموکراسی است. یک جامعه‌ی لاییک است.  در این جا مذهب و سیاست از هم جدا هستند. حرفی که با سکوت تایید آمیز آلمانی ها روبرو بود. بی‌تردید  چنین ادعایی از زبان یک راهنمای ایرانی نمی‌تواند مورد پذیرش اروپایی‌ها باشد.