۱۳۸۹/۱۲/۲۱

شبیخون


بر پوست چروکیده‌ی دست‌هایت
موریانه‌
با مارشی شوم می‌رقصد
و حفره‌ی تن‌ات را
با مته‌ی زمان
از پوچی ابدیت پر می‌کند


قدرت
در جغرافیای حریص تن‌ات
نامی است
که تبسم آهنین ایمان را
بر لبهایت
تعریف می‌کند
نامی بر پیشانی جادوگران خیابانی
که با عریان‌ترینِ واژه‌ها
به پوشیدگی‌های فرهنگ
شبیخوان می‌زنند.


خیابان را قرق می‌کنند
و با دشنه‌هایی از کلام
مرزهای مفخم زبان را
می‌دَرَند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر