بامداد روز هشتم اكتبر در يك برنامهي راديوئي (WDR5 ) در بارهي مفهومِ ”اعتقاد“، معنا و كاربرد آن با شخصيتهاي گوناگون گفتگو ميشد. دو برخورد در اين ميان بنظرم جالب آمد. برخورد اول از آنِ پاسخ دهندهاي بود كه ميگفت: وقتي ميگوئيم ”به اعتقاد من“، عدم اطمينان خود را نشان ميدهيم. ولي اعتقاد به معناي دايرهاي بسته از نظر نيز بكار ميرود. و برخورد دوم نظر خداشناس مسيحي، ديتريش بون هوفر (Dietrich Bonhoffer) بود كه در سال 1945 بدست رژيم نازي به قتل رسيد. او گفتهاست: ”هيچكس براي مسئلهي اعتقاد پاسخي قطعي ندارد. نه يك مومن، نه يك شكاك و نه يك آتئيست. تنها راهي كه باقي ميماند اين است كه مناسبات انساني را به گونهاي برقرار كنيم كه گوئي خدائي وجود ندارد؛ مستقل از اين كه خدا وجود دارد يا ندارد. اين چيزي است كه كسي نميتواند بداند. تنها ميتوان به آن اعتقاد داشت.“
۱۳۸۹/۱۰/۴
آقای خامنهای، فرمان آتش به جوانان را متوقف کنید!
خود بخوبی میدانید که جمهوری دینی تنها با قدرت قهار نظامی هنوز برجای ایستاده است و آخرین مرحلهی عمر خود را سپری می کند. بگذارید پس از پایان عمر حاکمیت اسلامی مردم بتوانند با شما و وابستگان شما مطابق قانون و حقوق بشر برخورد کنند و نگذارند ایران در آتش انتقام گُر بگیرد.
شما برای حفظ حاکمیتتان به هر کاری دست زدهاید، اما مطمئن باشید کشتار جوانان به این هدف شما کوچکترین کمکی نخواهد کرد. شما با کشتن جوانان به آیندهی آنها که هیچ کس نمیداند، و حتا شما در مقام خدایی هم نمی دانید که چگونه رقم خواهد خورد، شلیک میکنید.
جنایتهای بزرگ همیشه هنگامی تحقق مییابند که مرتکبین آنها به حقانیت کار خود به گونهای خدایی ایمان دارند. یک نمونه از این جنایتها، کشتار سال 67 به دستور آیتالله خمینی بود که شما تلاش کردهاید خود را از آن مبرا کنید. جنایتکاران بزرگ، خود را در مقام خدایی قرار میدهند و به جنونِ وهم مبتلا میشوند. آتیلا، کالیگولا، چنگیز، صدام و هیتلر، قماربازان بزرگی بودند. هیتلر یا باید پیروز میشد یا خود را بدست خود از شرم باقی ماندن و آماج لعنتهای بشری شدن میرهاند.
شاید هنوزفرصت نازکی برایتان باقی مانده باشد که از این قمارمهلک مرگ و زندگی بدرآیید. تا مخالفان آزادیخواه شما بتوانند امنیت شما و وابستگانتان را در حدود قانون و حقوق بشر حفظ کنند و شما را از مجازات ضد بشری اعدام برهانند.
شما برای حفظ حاکمیتتان به هر کاری دست زدهاید، اما مطمئن باشید کشتار جوانان به این هدف شما کوچکترین کمکی نخواهد کرد. شما با کشتن جوانان به آیندهی آنها که هیچ کس نمیداند، و حتا شما در مقام خدایی هم نمی دانید که چگونه رقم خواهد خورد، شلیک میکنید.
جنایتهای بزرگ همیشه هنگامی تحقق مییابند که مرتکبین آنها به حقانیت کار خود به گونهای خدایی ایمان دارند. یک نمونه از این جنایتها، کشتار سال 67 به دستور آیتالله خمینی بود که شما تلاش کردهاید خود را از آن مبرا کنید. جنایتکاران بزرگ، خود را در مقام خدایی قرار میدهند و به جنونِ وهم مبتلا میشوند. آتیلا، کالیگولا، چنگیز، صدام و هیتلر، قماربازان بزرگی بودند. هیتلر یا باید پیروز میشد یا خود را بدست خود از شرم باقی ماندن و آماج لعنتهای بشری شدن میرهاند.
شاید هنوزفرصت نازکی برایتان باقی مانده باشد که از این قمارمهلک مرگ و زندگی بدرآیید. تا مخالفان آزادیخواه شما بتوانند امنیت شما و وابستگانتان را در حدود قانون و حقوق بشر حفظ کنند و شما را از مجازات ضد بشری اعدام برهانند.
۱۳۸۹/۹/۲۷
لیبرالیسم، مذهب و سوسیالیسم
پاسخ به پرسشهای مجلهی آرش
١ – با توجه به اين که مارکسيسم متکی به بينش ماترياليستی است، آيا دولت کارگری مورد نظر آن هم بايد يک دولت آتهيست باشد؟
٢ - يک دولت کارگری آتهيست و ضدمذهب، چگونه می¬تواند دولتی دموکراتيک و مقيد به آزادی های سياسی و مدنی هم باشد؟ آيا چنين ويژگی¬هايی قابل جمع است؟
٣ – با توجه بهاين که در بيشتر جوامع، اکثريت مردم، به ويژه طبقات پايين، به درجات مختلف اعتقادات مذهبی دارند، طبقه¬ی کارگر چه¬گونه می تواند نيروی اصلی مبارزه برای سوسياليسمی باشد که آتئيسم يکی از عناصر ضروری آن محسوب می شود؟
٤ – از آنجا که همه¬ی اديان نهادی شده و مسلط، پاسدار سلسه مراتب اجتماعی و بهره کشیهای طبقاتی و جنسی هستند، آيا جنبش سوسياليستی می¬¬تواند اين نوع کارکردهای اديان را هم امری خصوصی تلقی کند؟ اگر نه، آيا برای مبارزه با اين کارکردها بايد با هر نوع اعتقاد مذهبی مبارزه کرد؟
٥ – آيا اسلام در مقايسه با اديان ديگر در مقابل سوسياليسم و دموکراسی نامنعطف¬تر و با سرمايه¬داری ناساگازتر است؟
6- آيا رفورم در اسلام ممکن است؟ چه نيرويی می تواند عامل رفورم در اسلام باشد؟
7- با توجه به تأثير پذيریِ عميقِ برخی جريانات و نحلههای گوناگونِ سياسی از اسلام، مناسباتِ احزابِ سوسياليست با احزابی که به گونهای هويت خود را به اسلام منتسب ميکنند، چکونه بايد باشد؟
8- آيا جدايی دين از دولت در عين حال به معنای جدايی دين از حوزههای عمومی منجمله احزاب است و آن را بايد به معنای جدايی دين از سياست تلقی کرد؟
8- آيا جدايی دين از دولت به معنای جدايی دين از سياست است؟
9 – نحوه برخورد سوسياليستها با نهادهای مدنی اسلامی اعم از صندوق قرضالحسنهِ اسلامی، اتحاديه دانشجويانِ اسلامی، سازمانهای به اصطلاح «فمينيستیِ» اسلامی و غيره... چگونه بايد باشد؟
10- آيا میتوان از وجود «الهياتِ رهايیبخش» در ميانِ نيروهای اسلامی سخن گفت؟ روش برخورد سوسياليستها با تمايلات سوسياليستی¬ای که زير لوای اسلام بيان میشوند، چگونه بايد باشد؟
11- «بنيادگرايی اسلامی» را چگونه تعريف ميکنيد، و آيا بين «بنيادگرايی اسلامی» و ديگر رويگردهای اسلامی بايد فرق قائل شد و روش ويژهای به کار برد؟ اگر آری، کدام روش؟
12ـ به نظر شما،ِ برخورد نيروهای سوسياليستی به مذهب و تحليلِ از انديشههای مذهبی، خصوصاٌ در ايران، چگونه بوده است؟
١ – با توجه به اين که مارکسيسم متکی به بينش ماترياليستی است، آيا دولت کارگری مورد نظر آن هم بايد يک دولت آتهيست باشد؟
٢ - يک دولت کارگری آتهيست و ضدمذهب، چگونه می¬تواند دولتی دموکراتيک و مقيد به آزادی های سياسی و مدنی هم باشد؟ آيا چنين ويژگی¬هايی قابل جمع است؟
٣ – با توجه بهاين که در بيشتر جوامع، اکثريت مردم، به ويژه طبقات پايين، به درجات مختلف اعتقادات مذهبی دارند، طبقه¬ی کارگر چه¬گونه می تواند نيروی اصلی مبارزه برای سوسياليسمی باشد که آتئيسم يکی از عناصر ضروری آن محسوب می شود؟
٤ – از آنجا که همه¬ی اديان نهادی شده و مسلط، پاسدار سلسه مراتب اجتماعی و بهره کشیهای طبقاتی و جنسی هستند، آيا جنبش سوسياليستی می¬¬تواند اين نوع کارکردهای اديان را هم امری خصوصی تلقی کند؟ اگر نه، آيا برای مبارزه با اين کارکردها بايد با هر نوع اعتقاد مذهبی مبارزه کرد؟
٥ – آيا اسلام در مقايسه با اديان ديگر در مقابل سوسياليسم و دموکراسی نامنعطف¬تر و با سرمايه¬داری ناساگازتر است؟
6- آيا رفورم در اسلام ممکن است؟ چه نيرويی می تواند عامل رفورم در اسلام باشد؟
7- با توجه به تأثير پذيریِ عميقِ برخی جريانات و نحلههای گوناگونِ سياسی از اسلام، مناسباتِ احزابِ سوسياليست با احزابی که به گونهای هويت خود را به اسلام منتسب ميکنند، چکونه بايد باشد؟
8- آيا جدايی دين از دولت در عين حال به معنای جدايی دين از حوزههای عمومی منجمله احزاب است و آن را بايد به معنای جدايی دين از سياست تلقی کرد؟
8- آيا جدايی دين از دولت به معنای جدايی دين از سياست است؟
9 – نحوه برخورد سوسياليستها با نهادهای مدنی اسلامی اعم از صندوق قرضالحسنهِ اسلامی، اتحاديه دانشجويانِ اسلامی، سازمانهای به اصطلاح «فمينيستیِ» اسلامی و غيره... چگونه بايد باشد؟
10- آيا میتوان از وجود «الهياتِ رهايیبخش» در ميانِ نيروهای اسلامی سخن گفت؟ روش برخورد سوسياليستها با تمايلات سوسياليستی¬ای که زير لوای اسلام بيان میشوند، چگونه بايد باشد؟
11- «بنيادگرايی اسلامی» را چگونه تعريف ميکنيد، و آيا بين «بنيادگرايی اسلامی» و ديگر رويگردهای اسلامی بايد فرق قائل شد و روش ويژهای به کار برد؟ اگر آری، کدام روش؟
12ـ به نظر شما،ِ برخورد نيروهای سوسياليستی به مذهب و تحليلِ از انديشههای مذهبی، خصوصاٌ در ايران، چگونه بوده است؟
۱۳۸۹/۹/۲۵
هرمنوتیک رمز، متافیزیک سند و گرامر جنبش ملی
پارهی دوم، متافیزیکِ سند
در این جا پنج نکته را مورد بررسی قرار میدهیم:
1- همکاری «عقل» و «عاطفه» به زیان «فهم» برای چیرگی دادن به مفاهیم کلی در ذهن
2- «نقد خرد ناب» کانت، قلمرو های عقل و فهم را در حیات ذهن از یکدیگر جدا می کند
3- رابطهی حقوقی، یک نهاد جامعه شناختی است و مصدق نماد سیاسی آن
4- سوفیسم، قانون، و واقعیت متحول
5- اپوزیسیون و شیفتگی به سند
در این جا پنج نکته را مورد بررسی قرار میدهیم:
1- همکاری «عقل» و «عاطفه» به زیان «فهم» برای چیرگی دادن به مفاهیم کلی در ذهن
2- «نقد خرد ناب» کانت، قلمرو های عقل و فهم را در حیات ذهن از یکدیگر جدا می کند
3- رابطهی حقوقی، یک نهاد جامعه شناختی است و مصدق نماد سیاسی آن
4- سوفیسم، قانون، و واقعیت متحول
5- اپوزیسیون و شیفتگی به سند
۱۳۸۹/۹/۲۳
حقوق بشر، هم استراتژی هم تاکتیک
با بیان تفاوت کاربردیِ دو مفهومِ حقوق بشر ودمکراسی، آنچه را که در بارهی تفاوت دمکراسیخواهی با آزادیخواهی گفتهام (ودروبلاگ من اولین ردیف از بالا قابل شنیدناند) تکمیل میکنم:
چنانچه این معنا را که دمکراسی همان محدودیت قدرت به موجب قانون است، کمی بشکافیم میبینیم که «محدودیت حقوقی قدرت» تنها قدرت دولتی را در بر نمی گیرد. همان گونه که در«اغتشاش رسانهایی» نوشتهام نهادهای زندگی فرهنگی واجتماعی ما با همین محدودیتهای کارکردی مشخص میشوند. احترام به شخصیت هرکس محدود و وابسته به احترام به شخصیتِ دیگری است. این محدودیت حقوقی، رسانهها را نیز، که رکن چهارم دمکراسیاند در بر میگیرد. حتا فراتر: محدودیت حقوقیِ رسانهها با محدودیت فرهنگی واخلاقی آنها بیشتر می شود. چون رسانهها ارکان فرهنگی تفاهم ارتباطی در جامعه اند.
۱۳۸۹/۹/۱۸
معنای برگ
برای فروهرها، مختاری و پُشتهی کشتهها
هرپاییز دوباره بر دستهای باد مینشینی
و صدایت پیچیده در هاشور مفخّم باران
گوشهای پنجره را تیز میکند
هرپاییز دوباره بر دستهای باد مینشینی
و صدایت پیچیده در هاشور مفخّم باران
گوشهای پنجره را تیز میکند
اشتراک در:
پستها (Atom)