۱۳۹۰/۳/۱

تسلی

به ن - یثربی


به خاطر تو، عشق من!
نه جهان را محکوم می کنم
و نه از جهانِ بی تو بیزارم




به زخم آغوشم نگاه می کنم
و دلم به حال هوا می سوزد
که میان دست های زخمی ام
هلاک می شود
و هندسه ی عشق را بی دایره
تباه می کند


دلهره ای به بزرگی عشق
که تو در گیسوان پریشان خورشید افکنده ای
گرمم می کند



پنجره، چشم‌هایش را می‌بندد
اما
موج‌های مجرد توفان
دیوارها را انکار می‌کنند


عشق، تردیِ تخیل است
و دلهره‌ای
که حافظه‌ی آبی پنجره را باز می‌کند
تا موج‌ها
راهِ بستنِ پنجره را ببندند
و خانه پر از آبی شود
پر از آسمان و شکستن و دریا


خنجر باد
آسمان نگاه‌ات را پاره می‌کند
از بال‌ کوچک پرستوها
می‌افتی
و آسمان
از صدای شکستن پنجره
آبی‌تر می‌شود


ابدیت، گنجینه‌ای است
پشت پلک‌های بسته‌ات
آنجا که نژاد آبی دریا را
از چنگ تاریخ برگرفته‌ای


/

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر