۱۳۹۰/۱۰/۹

مصر، تکرار یک تجربه ی شوم؟!


ارتش مصر با ایجاد صحنه‌های خشن سرکوب، اسد را در سوریه عملا از گوشه‌ی رینگ بیرون می‌آورد. همان گونه که اسد با وحشی‌گری‌هایش خشونت گران اسلامی ایران را از زیر ضرب افکار عمومی جهان خارج کرد.
هدف ارتش مصر – از سرکوب بی‌رحمانه‌ی نسل جوان مصر – ایجاد یک دوراهی است : بازگشت به رژیم گذشته یا پذیرش آلترناتیو «برادران مسلمان» .
دو راهی‌های سیاسی همواره در شرایطی بوجود می‌آیند که روانشناسی اجتماعی به یاس می‌گراید و روحیه‌ی گسست و بازگشت و رفت و برگشت بر فرهنگ سیاسی چیرگی می‌یابد.

برنامه‌ی ارتش مصر گرفتار کردن جنبش در دایره‌ای از گسست‌هاست. هدف این برنامه این است که با هموار کردن راه «برادران مسلمان» مردم را از ساقط کردن رژیم مبارک – دیکتاتوری سکولار – به ندامت وادارند. سناریویی که در ایران با ویژگی‌های دیگری پیاده شد.
صرفنظر از واکنش مناسب خانم کلینتون به سرکوب زنان در مصر، دیپلماسی واقعی آمریکا در فشار آوردن به ارتش دست-ساخت حسنی مبارک مبهم و تردید آمیز است. این ابهام و تردید، آینده‌ی مصر را بین دو نیروی بازگشت به سکولاریسم نظامی از سویی و «برادران مسلمان» از سوی دیگر تقسیم خواهد کرد. تجزیه شدن مردم بین این دو نیرو از سرِ یاس، معلولِ منفعل شدن دو نیروی اصلی حرکت اجتماعی، یعنی زنان و جوانان خواهد بود. در این میان «اوباما» نیز ممکن است زیر فشار راست ها بر سر مسایل داخلی و غیره برخلاف نظر و تمایل‌اش به چنین سیاستی کشانده شود. سیاستی که بتدریج به دوره‌ی فترت دیکتاتوری‌ها در منطقه پایان خواهد داد و نتیجه‌ی نهایی آن، اضافه شدن عمر جمهوری اسلامی در ایران خواهد بود.
با ضعیف شدن برنامه‌ی حقوق بشر اوباما، در آمریکا دست محافظه‌کاران برای بازی در منطقه باز خواهد ماند و مسئله‌ی فلسطین به سود اسرائیل معلق باقی خواهد ماند.
در شرایط کنونی خودداری از دخالت فعال دیپلماسی آمریکا در مصر به معنای تنها گذاشتن زنان و جوانان و در نهایت مردمی است که در حال قربانی شدن میان دو بلوک نظامیان و «برادران مسلمان» هستند.
خطر در این جا است که مردم از جانبازی‌های خود برای سرنگونی دیکتاتوری در مصر دچار پشیمانی شوند و از ترس اسلامیسم سیاسی به انقلاب خود پشت کنند. دستکم این برنامه‌ی ارتش است. ملتی که به انقلاب خود پشت کند اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و به بحران ارزش‌ها گرفتار می‌شود. این بحران ارزشی به نوبه‌ی خود سکوی پرش اسلام سیاسی خواهد بود.


در ایران نیز در فاصله‌ی سال‌های 42 تا 57 – یعنی در پانزده سال پیش از انقلاب – با سرکوب نیروهای ملی و سکولار طرفدار دموکراسی، خمینی تنها آلترناتیو و تنها برنده‌ی بازی شد. این نسخه به نظر می‌رسد که هم اکنون در مصر در حال پیچیده شدن است.
گرچه در ایرانِ پیش از انقلاب، بحران ارزشی وجود نداشت که اسلامیسم سیاسی سوار آن شود؛ اما ممنوعیت لگالیسم سیاسی همین نقش را ایفا کرد و راه چیرگی یافتن اسلام را بر انقلاب گشود.
هدف ارتش مصر ایجاد یک دوراهی در پرسپکتیو سیاسی است، همان چیزی که هم اکنون در اپوزیسیون ایرانی به صورت پولاریزاسیونی عاطفی بین رژیم گذشته و جمهوری اسلامی خود نمایی می‌کند و راه رسیدن به جنبش ملی را می‌بندد. ارتش مصر با سربی مذاب بازی می‌کند که «برادران مسلمان» در میان بلوط‌ها افکنده است.


26 دسامبر 2011

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر