با مشاهدهی رویدادهای هیجان انگیز تونس و مصرپی میبریم که دگرگونگی در ساختار جامعهشناختی و جمعیتشناختی (دموگرافیک)، که تولد جنبش سبز در ایران زادهی آن بود، کل جهان عرب را نیز در بر گرفته است.
علامت تغییر در ساختار جامعهشناختی و جمعیتشناختی در جامعهی ایران و کشورهای عربی شکل گیری و تکوین یک قدرت سوم است که به هیچ دیکتاتوری، چه سکولار و چه مذهبی و چه ایدئولوژیک، تن نمیدهد. تجربهی جدید در مصر و تونس تجربهی ایران را غنی میکند. برخی از روشنفکران ایرانی با واکنش به حاکمیت دینی، به دیکتاتوری سکولار گرایش پیدا کردهاند. تجربهی مصر و تونس روشن میکند که این گرایشِ واکنشی پایهی محکمی ندارد.
با شکل گیری یک قدرت سوم، اکنون دیگر شرایط دوران انتخابات در الجزایر که به پیروزی گروههای اسلامی انجامید، دگرگونه شده است. یعنی اکنون دیگر بهرهگیری از دموکراسی برای به قدرت رسیدن حاکمیت دینی، منتفی بنظر میرسد. علت پیروزی فاشیستها در دموکراسی وایمار را نیز در ضعف این قدرت سوم در آن زمان باید دید. آن نیرویی بیشتر از دموکراسی بهره میگیرد که آن را سامان میدهد. این تجربهی روشن را ما از انقلاب بورژوازی بدست آوردهایم. محدود شدن جنبشهای اسلامی در مصر و تونس زادهی شکل گیری قدرت سوم در این جوامع است. این درست است که درجوامع ایران و عرب، بویژه در میان اقشار پایین، گرایشهایی به سود جمهوری اسلامی دیده میشود، اما این گرایشها دو شناسه دارند:
بازگوگر سکوت سیاسیاند؛ یعنی روانشناسی اجتماعی مردم را در ناامیدی نشان میدهند اما در برشهای تحول اجتماعی، این روانشناسی به سرعت تغییر میکند.
دیگر این که این گرایشها واکنشی و اعتراضیاند و قدرت سوم این گرایشهای بیپایه را با جاذبهی تحول به سوی خود میکشد.
مهم این است که چه قدرتی در راس تحول اجتماعی قرار میگیرد. هنگامی که قدرت سوم در راس تحول اجتماعی قرار بگیرد، نیروی مذهبی در برابر آن آلترناتیو ضعیفی است. در ایران نیز حکومت اسلامی به علت نبودِ این قدرت سوم توانست بر پایگاه قدرت بنشیند.
قدرت سوم (که هستهی مرکزی آن نسل جوان است) چون بین دو افراط میایستد، متعادل است. پیاماش همزیستی است. و محدودیتهای حزبی و روشنفکرانه ندارد. و البته از شکست و بیاعتباری جمهوری اسلامی سود میجوید و نیروهای اسلامی را در منطقه غیرعمده میکند.
به نظر میرسد که دیپلماسی در آمریکا و اتحادیهی اروپا به کارایی این قدرت سوم پی برده است. هم اکنون هیاتی عالی رتبه همراه صدراعظم آلمان به اسرائیل رفتهاند. این هیات حامل یک دیپلماسی اختلاف نظر با اسرائیل است. آن ها ظاهرا دیگر دریافتهاند که اسرائیل و جمهوری اسلامی مانع استقرار دموکراسی در منطقه و در فلسطین هستند. البته جای تردید است که بتوانند بر این دیپلماسی پافشاری کنند.
روشنفکران و رسانههای ایرانی باید جوهر روند شادی و امید را در تونس و مصر به درستی بشناسند و پژواک دهند. نه این که نباید هوشیار و نگران بود، اما شکل گیری قدرت سومی که در راس این تحول اجتماعی قرار دارد، امید بخش و شادی آفرین است. در ایران این قدرت سوم به علت تردیدهای اصلاح طلبان و نیروهای سیاسی دنباله رو آنان در برخورد با ولایت فقیه و ساختار حاکمیت دینی، پس از اوج و شکوفایی به افول دچار شده است. اکنون جنبش ایران باید با تجربهی مصر و تونس غنی تر شود. مردم مصر با شعار مبارک باید برود است که گرما و امید پیدا کرده اند. با راه حل های نیم بند و امتیاز دادن به نهاد نامتمدنانهی ولایت فقیه نمیتوان به مردم امید بخشید و به شکوفایی قدرت سوم یاری رساند.
یکم فوریهی 2011
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر