۱۳۸۹/۱۱/۳

اما من انسان ام

ايليا ارنبورگ

برگردان: احمد شاملو


گذرگاهى صعب است زندگی؛

تنگابى در تلاطم و در جوش.

ايمان، يكى چشم‌بند است؛

ديوارى در برابر بينش.

به خيره مگو كه ايمان كوه را به جنبش در مى‌آورد.

من كوه بى‌جان نيستم، انسان‌ام من!

سنگ مقدس در اين جهان بسيار است

صيقل خورده به بوسه‌ى لبان خشكيده از عطش.

ايمان به جسم بى ‌جان روح مى‌بخشد، ليكن

من جسم بى‌جان نيستم، انسانى زنده‌ام من.

من نابينايی آدميان را ديده‌ام

و توفيدن گردباد را بر عرصه‌ى پيكار،

من آسمان را ديده‌ام

و آدميان را سرگردان به مهى دودگونه فرو پوشيده،

مرا به ايمان، ايمان نيست.

...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر