باد
باران را به دو نیم می کند
و خیسی افق را بر پلکهایم می کشد
احساس دوری
با حس نزدیکی یگانه میشود
اینجا
آبی کمرنگ موسیقی غریبی از ریچارد اشتراوس
برزمینهی خاکستری آپارتمان
با سوپرانی که سکوت زیر فرمان اوست
فضا را از هرچیز دیگری خالی می کند
باد، بالهایش را به موسیقی آغشته می کند
و شیشههای پنجره را نقاشی می کند
آنجا
گیسوان سفید مواج زنی زیبا
یال اسب نازک باد را ممتد می کند
توفانی نرم
خیابان ها را می شوید
و گنه کاران
جامه هایشان را برشاخههای باران میآویزند.
بر بلندای عریانی اسب
با گیسوان سفید بلند سپرده به باد
دوباره آواز میخواند
این ممنوع از آواز
این نزدیکترین دوری
این نزدیک، پشتِ رَنگِ موسیقی پنهان
این زن
این ایران
میخواند در خیابان
بادبان سینهاش در باد
ناصر کاخاساز
ششم شهریور هزاروسیصدو هشتادو هشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر