۱۳۸۹/۳/۱۸

دموکراسی برای سازماندهی


در نوشتار "سازماندهی برای دموکراسی" (ششم آگوست 2009)، از ضرورت جایگزینی سازماندهی افقی بجای سازماندهی عمودی سخن گفتم. اکنون، در پی آن بحث، بهتر می‌توان به بحث "دموکراسی برای سازماندهی" وارد ‌شد.


در طرح یا پیش- طرحِ "موج سبز امید" (که طرح سازماندهی یک شبکه‌ی اجتماعی است؛ یعنی می‌خواهد فراسازمانی باشد؛ یا به عبارت دیگر نوعی سازماندهی افقی باشد) مقداری گمی و گیجی دیده می‌شود. روشن کردن این گمی و گیجی و علل آن در مسیر تقویت این حرکت است. چرا که تفاهم انتقادی ژرف‌تر و قابل اعتمادتر است از جوشش‌های حمایت‌آمیزِ عاطفی، شتابزده و به همین سبب موقتی.


از جنبه‌های مثبت طرح یادشده تاکید بر هویت "ایرانی- اسلامی" است، که پاسخی واقع بینانه به خواست‌ جنبش مردمی است. این تاکید بر هویت ایرانی، که مدل حکومتی در ترکیه را به ذهن می‌آورد، چرخشی است از نگرش امتی، که نافی هویت ملی بود.
نقطه‌ی مثبت دیگر طرح سخن گفتن از "نهضت فراگیر" است که "احزاب و شخصیت‌های متجدد" را نیز در برمی‌گیرد.
نقطه‌ی مثبت دیگر، تلاش برای گسترش فضای آزادی است، که با تاکید بر "اصول مغفول قانون اساسی" خود را (ولو با بیانی کهنه و نه متجدد) نشان می‌دهد.
نکته‌ی مثبت دیگر طرح، پیشنهاد یک شورای مشورتی است که نقش شورای مرکزی را در مدل نهضت ملی ایفا می‌کند. تفاوت این دو نام، از تفاوت حاکمیت دینی موجود، با دولت شاه در دوران نهضت ملی برمی‌خیزد. در شورای مشورتی امکان گسترده‌تری برای استفاده از شخصیت‌های گوناگون فراهم است. اما آنچه در این طرح با نام شورای مرکزی چهار یا پنج نفره پیش بینی می‌شود، در حقیقت یک هیات اجرائی است که نام شورای مرکزی بر آن، از سردرگمی حکایت می‌کند. شورای مرکزی در واقع مترادف همان نهادی است که در این طرح شورای مشورتی خوانده شده ‌است و معمول این است که حتا از ده‌ها نفر تشکیل ‌شود. شورای مرکزی نمی‌تواند یک تریوم‌ویرات ( با افزودن یک یا دونفر) باشد.
نکته‌ی مثبت دیگر این طرح، اشاره کردن به ناکارائی احزابِ گذشته است که آشکارا حزب مشارکت را نیز در برمی‌گیرد؛ حزبی که به هرحال توانائی جذب اعتماد مردم را نداشت. و این نشان می‌دهد که نگرش تدوین کنندگان طرح یادشده در برخورد با مسئله‌ی حزب و فراسازمان، از نگرش گروه‌های چپ و راست ایرانیِ خارج از کشور، که هنوز در چنبره‌ی روابط عمودی گرفتاراند، باز‌تر است.


در کنار این جنبه‌های مثبت به چند نکته‌ی قابل انتقاد نیز باید اشاره کرد:
در طرح، بدلیل شرایط سیاسی موجود و اشکالِ رابطه با وزارت کشور، بجای اساسنامه از مرامنامه استفاده شده است که البته قابل درک است؛ اما هم‌زمان، باید توجه داشت که وظیفه‌ی مرامنامه، هویت دادن به سازمان عمودی است و این ترم، با سازماندهی مدرن، یعنی با کاراکتر فراسازمان، ناهمساز است. برای بیرون آمدن از تنگنا شاید بتوان از عباراتی که بارِ مرامی ندارند، همچون "نگرش‌نامه" یا "پیش ساخت نگرشی شبکه‌ی اجتماعی"، سود جست و چقدر زیباتر است اگر عبارتِ "در راه دستیابی به ایرانی برای همه‌ی ایرانیان" نیز به آن اضافه ‌شود.
طرح، از روانشناسی اجتماعی نیرومندی برخوردار نیست. بدون پیامِ تغییر اساسی، امید در میان مردم نمی‌جوشد و فرانمی‌روید؛ اما روح تغییرات اساسی در این طرح متجلی نیست. یعنی روحیه‌ای که در پشت واژه‌ها حرکت می‌کند حامل تغییر اساسی نیست. برخوردش با حکومت عقب تر از سطح شور اجتماعی است. به عنوان مثال طرح می‌گوید: "برخی مسئولین ما فاقد ظرفیت‌ها و توانائی‌های لازم برای تحلیل شرایط هستند." یعنی هنوز امید خود را به این ساختار پوسیده رها نکرده است.


در بیرون از "شبکه‌ی اجتماعی راه سبز امید" جریان‌هایی تاریخی و واقعی‌ وجود دارند که نمی‌توان آن ها را در چارچوب موج سبزامید قرار داد. زیرا به نظر آن‌ها میزان تفاهم ارتباطی با غیرخودی‌ها در این شبکه گسترده نیست. آن‌ها همچنین به گرایش های اسلامیستی این شبکه سوء ظن دارند. این نیروها، که نقطه اشتراک‌شان نگرش پلورالیستی- لگالیستی، مبتنی بر هویت ملی است و نمی توانند زیر چتر این "شبکه‌ی اجتماعی" قرار بگیرند، می‌توانند در کنار آن سازمانهای افقی خود را تشکیل دهند.
بدون این سازمان‌های افقی اگر یک شبکه اجتماعی از دهها حزب خودی نیز درست شود، یعنی هرچقدر هم در درون خود فراگیر باشد، به پلورالیسیم نخواهد انجامید.
شبکه‌ی اجتماعی راه سبز امید، هرچند هم "فراگیر" باشد، زیر شناسه‌ی رهبری‌ای که بالای آن است قرار دارد؛ یعنی شناسه‌ی اصلاح‌طلبی مذهبی دارد. اگر بخواهد از این مشخصه فراتر رود، ناچار نگاهش به بیرون از حدود و مرزهای خود باید با تفاهم اجتماعی همراه باشد. با داشتن این نگاه تفاهم آمیز است که طرح سازماندهی شبکه‌ای با تکیه بر مناسبات افقی دیگر، که بر بستر ملی با آن هماهنگ می‌شوند، گزند ناپذیر می‌شود.
پس شرط موفقیت سازماندهی این شبکه‌ی اجتماعی در حال تولد، تفاهمِ ارتباطی است. بدون تفاهم ارتباطی نمی‌توان از دموکراسی سخن گفت. یعنی سازماندهی برای دموکراسی نیازمند حد معینی از دموکراسی برای سازماندهی است.


موج سبز تنها با تکیه بر قاطعیت مبارزاتی و تفاهم ملی می‌تواند جامعه‌ی ایرانی را پس از سی سال نفرت و پراکندگی یکپارچه کند و تجسم اندام وارِ "ایرانی برای همه‌ی ایرانیان" شود.
این نگاه تفاهم آمیز، زمینه‌ی تفاهم متقابل- اینترسوبژکتیو- را میان نیروهای دیگر می‌گستراند. بر این زمینه است که اندیشه‌های پیشروترِ فوق مرحله‌ای (که در این مرحله از تمدن جهانی نمی توان راه آن ها را بست. ) بر ضرورت‌های مرحله‌ای موج سبز تاثیر می‌گذارند و آن‌ها را می‌شکوفانند.
طرح این باور دکتر سروش، که بین ولایت و انتخابات یکی را باید برگزید، حتا اگر فوق مرحله‌ای تلقی شود، اما فضای تحول مرحله‌ای را در جنبش فراهم می‌کند. ارائه‌ی چنین اندیشه‌هایی، متابولیزم جنبش را تامین می‌کند.




ناصر کاخساز
2009-08-20

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر